خاطرات درهم و برهم
سلام جیگرای مامان ببخشید چند وقته نمیام آپ نمیشم آخه سرم خیلی شلوغه نمیدونم کی خلوت میشه برنامه تابستان امسال این بود که مادر جون مرضیه اینا برند تهران و ما هم بعد از امتحانات بابایی و تموم شدن ماه رمضون به جمع اونا بپیوندیم اما بعد از شبای احیا و مهمونی خونه عمه سمیه حال مادر جون مهری بد میشه و دکترا گفتند دیگه امیدی نیست یه هفته بعد از عید فطر یعنی 14 مرداد مادرجون مهری فوت شدن و ما را در غم بزرگی گذاشتند بعد از فوت مادرجون مهری هر هفته پنج شنبه ها سر مزارش میرفتیم وشب هم مراسم قرآن خوانی داشتیم تو این مدت کیف محیا جونی کوک بود و منتظر که الان کجا بریم آخه با بچه ها کلی بازی می کردید مهدیار جونی هم از شب فوت مادرج...